فلسفه ی عبادت از منظر ابن سینا

 

«از این رو شناسایی آن كس كه قانون به دست اوست(یعنی خدا و فرستاده او) و مجازات در دست اوست، لازم آمد و این شناسایی احتیاج دارد به موجب و سببی كه آن را حفظ كند؛ از این رو عبادت كه به یادآورنده ی معبود است فرض گشت و این عبادت به صورت مكرر مقرر شده است تا تذكر معبود با تكرار عبادت نگهداری شود تا آنكه دعوت به سوی عدالت كه حیات نوع انسان بسته به اوست استمرار پیدا كند.»

 

شرح:

 

 

بعد از اینکه شیخ ثابت کرد که وضع قوانین و اجرای عدالت نیاز به یک انسان کامل و مافوق بشر و معصومِ مبرا از خطا دارد حال به فلسفه عبادت در اسلام می پردازد اینکه چرا عبادت هایی مانند نماز و روزه و حج و زکات و حجاب و. در اسلام واجب است؟

 

شیخ می فرماید چون خدا و فرستاده او واضع و مجری قوانین هستند شناخت ایشان واجب است زیرا با شناخت معبود و فرستاده اوست که انسان احکام و قوانین ایشان را اطاعت می کند، لذا شناخت معبود لازم است، لذا عبادت که به یاد آورنده معبود است واجب گشت، این عبادت به صورت مکرر و حتی مانند نماز به صورت روزانه بر بنده مقرر و واجب گشت تا با تکرار عبادت، یاد معبود تکرار و نگهداری شود تا وضع و اجرای قانون و عدالت استمرار پیدا کند.

 

پس فلسفه عبادت در اسلام شناختن معبود است تا از طریق شناخت او مطیع قوانینی شویم که او توسط فرستادگانش وضع و اجرا می کند و این سخن شیخ بسیار عجیب و قابل تامل است زیرا دقیقا برعکس آن چیزی است که متاسفانه در جامعه عقب افتاده و غرب زده ما دیده می شود اینکه امروز به مذهبی ها گفته می شود مذهب چه کار به جامعه و ت دارد؟ برو در خلوت عبادت خودت را انجام بده و لاغیر اما اسلام به عکس می گوید فلسفه عبادت اتفاقا برای قوی ترین شدن عبادت کننده است تا به صحنه اجتماع بیاید و در راستای عدالت قدم بردارد اصلا عبادت وضع شد تا عدالت اجرا و استمرار پیدا کند.

  

آیا فلسفه عبادت در اسلام محدود به همین مورد است یا خیر عبادت حکمت های دیگری هم دارد؟ همانطور که شیخ در محل های دیگر متناسب با بحث های دیگر فلسفه هایی دیگری را برای عبادت مطرح می کند باید گفت عبادت هدف و مقاصد دیگری دارد که ان شاءالله بشود در محل خودش مطرح کرد.

 

لذا می توان گفت عبادت در اسلام مقاصد مختلفی دارد که شاید عالی ترین آن یادآوری معبود برای اطاعت از دستورات او و فرستادگانش و اقامه قسط و عدل و استمرار آن باشد.

 

در پست قبل گفته شد فلسفه عبادت در اسلام برای استقرار و استمرار عدالت است چگونه؟ چون که ثابت شد وضع قوانین و اجرای عادلانه آن فقط از خدا و فرستاده او امکان پذیر است برای شناخت و اطاعت از ایشان خداوند عبادت را واجب نمود از این رو خداوند عبادت مانند نماز و روزه را واجب نمود تا ذکر معبود در همه حال حفظ شود و سبب طاعت ایشان شده و قوانین و اجرای عدالت که بقای نوع بشر به آن وابسته است تحقق یابد.

 

متاسفانه در قرون اخیر عمدا یا سهوا خیانتی از جانب روشنفکران دینی به دین وارد شد که خدا می داند چگونه قابل جبران است یا اصلا قابل جبران است یا خیر؟!! اینکه جریان روشنفکری دینی ذهن مخاطب را به سمت برقراری عدالت اقتصادی و اجتماعی سوق دادند و معتقد شدند اصل اسلام اقامه قسط و عدل و مبارزه با ظالم است لذا هر وقت به ایشان از احکام عبادی اسلام گفته می شود آن را نماد تحجر می دانند، کافی است این جماعت را به نماز و عفت دعوت کنید فوری داد سخن سر می دهند که این خشک مقدس بازی ها چیست تو اگر مسلمانی با ی و اختلاس مبارزه کن و مدافع مظلوم و علیه ظالم باش اسلام که به این چیزها نیست و.

.

اما آن گونه که بوعلی این نابغه ی مسلمان ثابت کرد و آن گونه که اخبار از آیات و روایات به ما رسیده است می رساند اتفاقا کار برعکس است، کسی شهید حق علیه باطل جامعه است که معبود و قوانین او را خوب بشناسد و آن چیزی جز عبادت نیست گفتنی است در اسلام بزرگترین عبادت ها تعلیم و تعلم و علم و دانش است با عبادت هایی چون نماز و روزه و علم و دانش است که بنده به خدای خود آگاهی پیدا کرده و مطیع فرستاده او و قوانین او خواهد بود توهم اینکه بدون عبادت می توان در جامعه عدالت برقرار کرد بزرگترین جوک تاریخ بشریت است اسلام یک پوسته دارد و یک هسته، پوسته ی آن عدالت اجتماعی است و هسته ی آن رابطه ی میان انسان با خالق خود یا همان عبادت است، این چهار ارتباط در فلسفه معروف است.

 

رابطه ی انسان با جهان

رابطه ی انسان با هم نوع خود

رابطه ی انسان با خودش

رابطه ی انسان با خدا

.

سه رابطه ی اول محال است درست شود مگر انسان رابطه ی خود با خدایش را درست کند و از طریق شناخت او و متصل شدن به او ایمانی در او شکل بگیرد و از طریق آن ایمان اصل استخدام را در خود رام کند و به اطاعت قانون الهی و مجری الهی دربیاید.

برای شناخت اسلام باید در خانه ی علی بن ابی طالب را کوبید که او بزرگترین اسلام شناس تاریخ است. 

رای شناخت اسلام باید در خانه ی علی بن ابی طالب را کوبید که او بزرگترین اسلام شناس تاریخ است آن عدالتی که در روز از علی در دارخلافه سر می زند نمود عبادت و شب زنده داری های علی است، عبادت علی با پروردگارش در نیمه های شب است که در روز به صورت عدالت و مبارزه حق علیه باطل تجلی می کند این نماز های علی است که او را عدل محض کرده است، ترس علی از پروردگارش باعث شده است که هیچ مخلوقی نترسد و در جنگ حنین یک تنه به دل یک سپاه بیست و سه هزار نفری بزند و به طور کلی این رابطه علی با خالق خود از طریق عبادت بود که از او یک مبارزی علیه ظالم ساخت که تاریخ بشریت نظیر ندارد و نخواهد داشت که خود او که امیر ملک کلام است فرمود:

 

رابطه ی میان خود و خدای خود را اصلاح کن خدا رابطه ی میان تو و بندگانش را اصلاح خواهد کرد.

.

باری فلسفه عبادت شناخت خالق و فرستاده اوست که سبب تقویت روحیه اطاعت و رام کردن اصل استخدام می شود عبادت واجب گشت تا مخلوق یاد خالق را همیشه حفظ داشته باشد تا به استقرار و استمرار عدالت منجرب شود، و مبارزه علیه ظالم بی عبادت خیانتی بود عظیم ار جانب روشنفکران دینی که حق را با حق کشتند.

  

گفتیم یکی از فلسفه های عبادت و شاید مهم ترین فلسفه آن شناختن معبود است تا از طریق شناخت او مطیع اوامر او و فرستاده او شویم لذا عبادت از آن جهت واجب گشت که استقرار و استمرار عدالت را موجب شود شاید این سوال پیش بیاید که دنیا و تاریخ پر است از انسان های عابدی که ظالم هستند، کم نبودند جباران و ستمگرانی که جای مهر روی پیشانی آنان بوده است کسانی که در عین اینکه عابد بوده اند روی هر ظالمی را سفید کرده اند.

داستانی از تاریخ اسلام نقل می کنم که بدون لطف نیست که تاریخ اسلام مملو از اتفاقات عجیب و پندهای عظیم برای هدایت بشر است که تاریخ اسلام به تنهایی محتوی تاریخ بشر را دارد.

 

عبدالملک بن مروان از خونخوارترین حاکمان بنی امیه بود، او پسر مروان بود که بعد از پدرش مروان خلیفه شد یعنی سه خلیفه بعد از یزید ملعون، حکومت او هم عصر قیام جناب مختار ثقفی بود. اگر فعالیت خود عبدالملک بن مروان را کنار دستیارش یعنی حجاج بن یوسف ثقفی قرار دهیم شاید او خونخوارترین حاکم تاریخ هم باشد، یزید در حمله به مکه کعبه را به آتش کشید اما حجاج ثقفی برای شکستن حصر زبیریان نجسات و فضولات حیوانات را با منجنیق به کعبه پرتاب نمود، کعبه را تخریب کرد و عبدالله پسر زبیر را گردن زد، پس از آن که مختار توسط مصعب به شهادت رسید و مصعب والی کوفه شد طولی نکشید که حجاج بن یوسف ثقفی به کوفه هم لشکر کشید و ابراهیم بن مالک اشتر که با مصعب بیعت کرده بود و خود مصعب را کشت و بر کوفه مسلط شد، حجاج پس از مسلط شدن به کوفه ده ها هزار نفر از محبین علی بن ابی طالب را گردن زد کافی بود کسی نامش علی یا فاطمه باشد تا سر از تن او جدا کنند، حجاج زندانی مخوف داشت، زندانی سر باز در گرما و سرما که زن و مرد در آن مختلط بودند، غذای زندانیان سیرابی آمیخته با ادرار الاغ بود و آب آشامیدنی شان آب آهکی و گندیده بود، این همان حجاجی است که امام علی خروج اش را وعده داده بود، امام علی خطاب به کوفیان می فرمود ای کوفیان مرا یاری نمی کنید؟

آگاه باشید به خدا سوگند پسری از قبیله بنی ثقیف (حجاج بن یوسف ثقفی) بر شما مسلط خواهد شد، از روی تکبر جامه بر زمین می کشد، به حق پشت کرده، ستم فراوان نماید، سبزه(اموال) شما را می خورد و پیه شما را آب می کند.(عذاب تان می دهد)

.

حال عجیب است بدانید که عبدالملک قبل از خلافت انسان عابدی بوده است که دائم با قرآن محشور بوده است!! و او یک لحظه قرآن را کنار نمی نهاد و مشغول خواندن قرآن بود، او تمام لحظات خود را در مسجد به عبادت حق تعالی می گذارند به نحوی که او را کبوتر مسجد نامیدند!!

  

اما وقتی به خلافت رسید این کبوتر تبدیل به گرگ شد، گویند آن هنگام که خبر خلافت را به او دادند سرگرم خواندن قرآن بود با شنیدن این خبر قرآن را بست و کنار نهاد و گفت اینک بین من و تو جدایی افتاد دیگر با تو کاری ندارم.

 

این مثال کاملی است از هزاران نمونه عابدی که روی هر ظالمی را سفید کرده اند؟ اگر عبادت باعث استقرار و استمرار عدالت می شود تکلیف این عبادان قانون شکن و ظالم که عدالت را زیر پا می نهند چه می شود؟ آیا این با برهان شیخ منافات ندارد و آن را نقض نمی کند؟


پاسخ شیخ الرئیس بوعلی سینا 

 

گفتیم شیخ فلسفه عبادت را تذکر و یادآوری معبود می داند که از طریق این یادآوری بنده مطیع دستورات خدا و فرستاده او می شود و موجب استقرار و استمرار عدالت می شود اما با ذکر مثالی ثابت کردیم که تاریخ عابد های بسیاری را به خود دیده که سردمداران ظلم هستند و علی الظاهر این مطلب با برهان شیخ در تناقض است.

.

اما پاسخ این است که عابد های ظالم دو دسته اند: دسته ی اول کسانی هستند که خود را عابد جلوه می دهند و دسته دوم کسانی که واقعا عابد هستند اما ظلم هم کرده و عدالت را زیر پا می گذارند.

اما دسته ی اول که خود را عابد جلوه می دهند تکلیف ایشان مشخص است زیرا اصلا عابد نیستند تا عبادت بخواهد در آنان اثر کند، مانند کسی که خودش را عالم و دانشمند جلوه می دهد خیلی ساده است که او تظاهر به علم می کند و تظاهر او در او علم ایجاد نمی کند و تاثیری بر او ندارد، لذا تعجب نمی کنیم که چرا علم در او اثر ندارد، تظاهر کنندگان به عبادت، هم اصلا عبادتی ندارند که در ایشان اثر کند یا خیر.

اما دسته ی دوم که عابد هایی هستند که حقیقتا عبادت کننده اند اما دچار انحراف شده اند مانند خوارج که در عبادت در تاریخ در حد خود نمونه اند کسانی که شب ها نماز می خواندند و شب زنده داری می کردند و از ترس خدا گریه می کردند و روز ها را به روزه سپری می کردند و به قدری ساده زیست بودند که هر که ایشان را می دید می پنداشت بر حق هستند به قدری که امام علی فرمود فقط من می توانستم چشم فتنه را کور کنم، یعنی هر کس جای من با خوارج می جنگید بخاطر عبادت و ظاهر خوارج او را محکوم می کردند نه خوارج را چون به قدری عابد و خدا ترس بودند که کسی گمان نمی کرد ایشان منحرف باشند. دسته دوم چطور؟ شیخ پاسخ می دهد دسته دوم عابد هستند اما عبادت ایشان بدون تفکر است و عبادتی که بدون تفکر باشد در عابد هیچ اثری ندارد جز آنکه پیشانی اش سیاه شود.

 

کتاب اشارات شیخ قطعا از شاهکارهای تاریخ بشریت است در نمط هشتم که این برهان فلسفه دین را ذکر کرده است مراحل سیر و سلوک را هم ذکر می کند و این ها مطالبی است که مختص فلسفه اسلامی است در هیچ فلسفه ای چه اروپا چه غیر آن پیدا نمی شود لذا اینجا مشخص می شود کسانی که می گویند حکمت اسلامی همان فلسفه ارسطوست تا چه حد بی سوادند!!!

این هم صرفا از نبوغ حکمای ما نیست بلکه بخاطر دسترسی حکمای ما به منابع دست نخورده و عظیم الهی یعنی قرآن و پیامبر و اهل بیت است، این منابع بود که حکمای ما را از فیلسوف به حکیم تغییر داد.

شیخ در فصل هشتم این نمط مرحله دوم سیر سلوک را بیان می کند.

 

شیخ  در فصل هشتم این نمط مرحله دوم سیر سلوک را بیان می کند که در بخشی نحوه عبادت را بیان می کند و می فرماید:

 

"العباده المشفوعه بالفکره"

 

یعنی عبادتی موثر است و انسان را در مرحله عدالت قرار می دهد که توام با تفکر باشد، یعنی شخص عابد فلسفه و هدف عبادتی را که انجام می دهد بداند برای مثال یکی از فلسفه های نماز رام شدن قوه متخلیه توسط قوه عاقله است یکی از فلسفه های روزه تقویت اراده حاکم بر جسم است و.

لذا عبادتی در راستای اقامه قسط و عدل موثر می افتد که توام با اندیشه باشد که تاریخ همانگونه که از عبادت خوارج نوشته است از بی عقلی و نبود اندیشه آنان هم زیاد نوشته است.

.

درود خدا بر علی بن ابی طالب که تمام حکمت و عرفان اسلامی ریشه در سخنان او دارد می فرماید:

.

"عبادتی که آگاهانه نباشد، خیری در آن نیست"

.

هم ایشان می فرماید:

 

"هر کس بدون آگاهی و معرفت، خدا را عبادت کند، از جایی که خود نمی داند، سر از کفر در می آورد"

 

در جای دیگر می فرماید:

 

"عبادت کننده نادان، همچون الاغ آسیاب است که به گرد خود می گردد و گامی به پیش نمی رود"

.

لذا این عبادت توام با معرفت و اندیشه و پی بردن به حکمت آن است که موثر می افتد و سبب استقرار و استمرار عدالت می شود لذا عابدهای ظالم یا عبادت ایشان تظاهر است یا از روی اندیشه نیست برای این است که سر از دکان ابلیس و کفر درآورده و عدالت را زیر پا می گذارند.

 

 

یکی از نکات بسیار حائز اهمیت در برهان شیخ مبنی بر فلسفه نبوت و دین تلقی و بینشی است که این برهان به ما می دهد و آن اجتماعی بودن آن است، اما در غرب تمام فلاسفه ی اروپا و مقلدان شرقی ایشان معتقدند دین یک مساله شخصی است دین رابطه میان انسان و خداست رابطه انسان با خدا بوده و محدود به یک سری پند و اندرز و اصول اخلاقی است که همه این موارد شخصی است لذا در غرب نگاه به دین صرفا یک نگاه شخصی بوده حتی کسانی که معتقد به وجود و ضرورت دین هستند از لحاظ شخصی برای وجود دین ضرورت قائل هستند، اما در برهان شیخ به عکس، اصل بر اجتماعی بودن دین است، اصلا ما چون اجتماع داریم نیاز به دین پیدا می شود چون انسان برخلاف گیاهان و حیوانات و سایر جانداران یک سری استعدادهای بالقوه دارد که فقط در جامعه شکوفا و بالفعل می شود، این نیاز به جامعه نیاز به قانون و عدالت را ایجاب می کند و طبق اصل استخدام انسان هرگز از منافع خودش نمی گذرد لذا نیاز به یک قانون گذار مافوق بشر و معصوم و مبرا از خطا پیدا می شود که مجری الهی و اقامه کننده قسط و عدل باشد.

اینجاست که عیار اسلام با سایر ادیان کنونی سنجیده می شود چه اسلام تنها دینی است که به چهارتا پند و اندرز مانند گفتار نیک و پندار نیک و دستورات اخلاقی قناعت نکرده است بلکه برای اقامه عدل در اجتماع بشری قانون های اجتماعی دقیق و ریز و درشتی با مجریانی چو علی بن ابی طالب که عدالت محض بوده اند وضع و ارسال کرده است.

برای همین اسلام دین ترسناکی برای چپاول گران تاریخ است، چه می بینید استعمار و استثمارگران جهان دنبال نابودی اسلام هستند که در این چهارصد سال که ما ضعیف شدیم هر کجا نامی از اسلام است از میانمار و هند تا فلسطین جنگ و خونریزی به راه می اندازند.

.

خدا رحمت کند استاد ما دکتر شریعتی را که با قلم رسای خود خوب می نوشت، که امروز جایش بیش از همه وقت خالی است، می گفت:

.

"ژنرال سوستل با پسرش در جنگل های طلمسن، به «شکار عرب» می رفت تا بچه اش تیراندازی و شکار بیاموزد! و به زنش در پاریس می نوشت که :«همه مان خوبیم ، من خوبم ، سگم خوب است، عربم خوب است »!!

مومنین در همین ایام سیاه و اوضاع ذلت بار ننگ آور ، همه مشغول بودند تا با ذکر و دعا وتوسل، و احیاناٌ نذر واطعام و امور خیریه ی فردی، به آزادی خود از آتش دوزخ برسند و پس از مردن رستگار شوند!! اما قرآن که از طاقچه ی تقدس به مسند تعلیم و تفکر بازگشت، به آنان آموخت که راه رستگاری در آخرت، رستگاری در دنیا است.

 

اما قرآن که از طاقچه ی تقدس به مسند تعلیم و تفکر بازگشت، به آنان آموخت که راه رستگاری در آخرت، رستگاری در دنیا است. هرکه این جا ذلیل بمیرد آنجا نیز ذلیل برمی خیزد ، و دانستند که «هرکه به ظلم تن دهد، همدست ظالم است» این است که قرآن ، اگر در جامعه مسلمانان «کتاب» شود و خوانده شود، فهمیده شود و مطرح شود ، اگر به مومنانش بگویند که او حرف می زند، خطابش به تو است و باید گوش دهی، گوش کنی که چه می گوید نجات بخش است و بیدارکننده و سازنده.

 

این است که ژنرال سوستل فرانسوی ، که گرگ وحشی استعمار فرانسه در آفریقا بود ، گفت: قرآن یک کتاب مذهبی نیست، کتابی است ضد مذهبی که به جای دعوت به پارسایی و عبادت و صلح و عفو اندیشیدن به روح و کند اعراب را به جنگ و پیروزی و انتقام و سرکشی و جهان گیری و غنیمت گیری می خواند و هیچ کتابی به اندازه ی قرآن در میان توده ی پست، تحریک آمیز و شورشی نیست. و گلادستون نخست وزیر یهودی مسلک که استعمار انگلیس را جان داد در مجلس انگلیس قرآن را به خشم بر روی تریبون کوفت و گفت:«تا این کتاب در میان مسلمانان باشد، امنیت و اطاعت سرزمین های مسلماننشین در برابر استعمار انگلیس محال است.» اینان بهتر از هر کسی حس می کنند که چگونه قرآن -اگر خوانده شود بیداری و حرکت و عزت می آفریند ، و نیروی ایمان تبدیل به قدرت و عصیان علیه ظلم و ذلت و جهل می گردد».

ویل دورانت ، نویسنده ی معروف «تاریخ تمدن» ، درباره ی شیوه ی اخلاقی و جهت دعوت قرآن سخنی می گوید، که نشان می دهد ژنرال سوستل از چه رنج می برد و چگونه دینی را برای جامعه ی آفریقایی آرزو می کند ، ویل دورانت می گوید: این آیه قرآن « فمن اعتدی علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم »(بقره ،194) «هرکه به شما کرد، شما نیز به همان گونه که بر شما کرده است، بر او کنید!» در مقایسه به آیه انجیل که «اگر بر نیم رخ چپ ات سیلی زدند ، نیم رخ راستت را پیش آر و اگر عبایت را خواستند ، ردایت را نیز ببخش» ، روشن می کند که قرآن یک «اخلاق مردانه» را تعلیم می کند و انجیل « اخلاق نه» را قرآن را عوامانه -یعنی درست مثل عوامی که بدان معتقدند - نباید این چنین شناخت. آن را هم چون یک کتاب باید گشود و خواند و اندیشید و اثر آن را در تاریخ بررسی کرد، نقش آن را در برابر هجوم فکری و فرهنگی و ی استعمار در آسیا و آفریقای صد و پنجاه سال اخیر ، تحقیق نمود و آنگاه شناخت و دید که کتاب اندیشه و آزادی و عدالت و قدرت است."

 

 

آنچه قبل مطرح شد تفسیر سخن شیخ الرئیس بوعلی سینا بود در این پست برای حُسن ختام عین برهان شیخ را مطرح می کنم، تا ببینید این تفاسیری که ما مطرح کردیم و آنچه که بنا به دلایلی مطرح نکردیم و ایضا مطالبی که ابعادش هنوز بر ما پوشیده است و توسط آیندگان از این برهان کشف می شود، را چگونه این ابر مرد تاریخ اندیشه در چند خط به اشاره مطرح کرده است.

شیخ در نمط نهم کتاب اشارات فصل چهارم می فرماید:

.

«چون انسان اینطور نیست كه بتواند به تنهایی امر زندگی خود را اداره كند مگر با شركت سایر افراد نوع خود و به اینكه بینشان یك نوع همكاری و مبادله بوده باشد، هر كدام كاری را به عهده بگیرند و تقسیم كار بشود زیرا اگر همه ی كارها را بنا شود یك نفر به عهده بگیرد لازم می آید كه یك نفر كارهای زیادی را متحمل گردد و این اگر فرضا ممكن هم باشد دشوار است، از این رو لازم است كه در میان مردم داد و ستد باشد، و این داد و ستد بر مبنای عدالت بوده باشد، و عدالت را قانونی مقرر كرده باشد، و آن قانون را شارع و مقنّنی تعیین كرده باشد، و آن شارع از میان دیگران امتیاز داشته باشد به استحقاق اطاعت به واسطه ی اینكه آیات و علاماتی با خود داشته باشد بر اینكه از جانب خداست، و لازم است كه نیكوكار و بدكار (مطیع و متمرّد) هر كدام در نزد خدای قادر دانا جزا داشته باشند؛ از این رو شناسایی آن كس كه قانون به دست اوست و مجازات در دست اوست لازم آمد و این شناسایی احتیاج دارد به موجب و سببی كه آن را حفظ كند؛ از این رو عبادت كه به یادآورنده ی معبود است فرض گشت و این عبادت به صورت مكرر مقرر شده است تا تذكر معبود با تكرار عبادت نگهداری شود تا آنكه دعوت به سوی عدالت كه حیات نوع انسان بسته به اوست استمرار پیدا كند. سپس اضافه بر این، برای عمل كنندگان علاوه بر نفع بزرگ دنیا اجر جزیل آخرت مقرر شد، و برای عارفان علاوه بر همه ی اینها منفعت خاصی اضافه شد كه عبارت است از مقامات معنوی و افاضات غیبی. پس بنگر به حكمت، سپس به رحمت و بعد به نعمت، آگاه خواهی شد به ساحت مقدسی كه شگفتیهای او تو را مبهوت می كند. سپس بپا دار عدالت را و پایدار باش.»

.

(ترجمه متن از شهید مطهری در کتاب فلسفه ابن سینا چاپ شده در مجموعه آثار استاد مطهری جلد هفتم صفحه صدو هفده)

.

.

منبع: https://www.instagram.com/omidsoltani55/

کتاب اشارات

 

 


علم آموزی عبادت ,عدالت ,اسلام ,فلسفه ,انسان ,تاریخ ,فلسفه عبادت ,استمرار عدالت ,استمرار پیدا ,مانند نماز ,عبادت کننده ,تكرار عبادت نگهداری منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

کاروانو | خرید بلیط هوایپما، اتوبوس، رزرو هتل و تور دانلود تحقیق درخت دانش لست تور آرایشگاه عروس و آتلیه عروس مشاوره تحصیلی